دو پارتی

دو پارتی کوک



◇وقتی مربی باشگاه بود ◇



(ویو ات )
صبح از خواب بیدار شدم برای خودم یه صبحانه درست کردم خوردم و بعد یه شلوارک و هودی گشاد پوشیدم موهام رو هم گوجه ای بستم و رفتم ورزشگاه یک سال و نیمی میشد که من میومدم به این باشگاه مربی هم جئون جانکوکه من کوکی صداش میکنم
بعد از ۵ مین رسیدم رفتم تو کیفمو گذاشتم تو کمد و رفتم سمت کمد




ات :خب کوکی چیکار کنم



کوک: الان برو رو تردمیل بدو تا بیام بهت بگم


ات :اوکی



(نیم ساعت بعد )


ات: اهههه کوک پام داره کنده میشه



کوک: اومدم


ات :وای پام آخ



کوک: خوبی


ات: اههه اره فقط پاهام درد میکنه


کوک: بیا اینجا ببینم


(ویو ات )
رفتم پیشش پاهامو گرفت تو دستش و شروع کرد به ماساژ دادنش خیلی معذب بودم چون شلوارک پوشیده بودم پاهام کامل پیدا میشدن



کوک: بهتره



ات: اوهوم مرسی (خجالت )


کوک: خواهش میکنم





ات: خب من الان چه تمرینی رو برم



کوک: اگه حالت بهتره برو ۲ ست ۳۰ تای پلانک بزن


ات: اوکی



(بعد از ۵ مین )



ات: آه تموم شد



(ویو ات)
بعد از پلانک به چند تا تمرین دیگه ام کردم و تموم شد کیفمو برداشتم که برم خونه یهو کوک جلوم رو گرفت


ات: کوکی چیزی شده


کوک: آه راستش امروز وقتت خالیه



ات: اره چطور


کوک: میای امروز برین کافه



ات: اره چرا که نه


کوک :پس ساعت ۷ خوبه بیام دنبالت



ات: اوهوم


کوک: خدافظ


ات: باییی




(ویو ات)
رفتم خونه آنقدر خسته بودم که همون موقع خوابم برد





ویو کوک
بلخره امروز میخوام به ات اعتراف کنم ات یه ساله نیمه شاگردمه و دیوانه وار عاشقشم خیلی جذاب کیوته




(پرش زمانی به ساعت ۵:۳۰)
دیدگاه ها (۰)

ادامه دو پارتی

خوشگللاااا سیصد تایی شدیمممممممممممم هوراااااااا🥳🥳🥳

تک پارتی

Part 74 (پارت آخر )

عشق چیز خوبیه پارت ۱۳ توی بیمارستان با هم صحبت کردیمهلن : عش...

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط